روانشناسی چیست؟
روانشناسی مطالعه ذهن و رفتار است. این رشته به عنوان رشته ای متمایز از فلسفه در اواخر قرن 19 پدید آمد.
ذهن بسیار پیچیده و بسیار پویا است – با خواندن این کلمات در حال تغییر است – و بسیاری از پردازش اطلاعات آن زیر سطح آگاهی آگاهانه اتفاق می افتد که متخصصان مدتهاست در درک عملکردها و اختلالات آن تلاش می کنند.
علاوه بر این ، رفتار انسان آنقدر متنوع است که روانشناسی دامنه خود را در بسیاری از زمینه های فعالیت گسترش می دهد. به طور کلی ، روانشناسان تحقیق کسانی هستند که بسیاری از عملکردهای ذهن را مطالعه می کنند. کسانی که این اختلالات را درمان می کنند ، روانشناسان بالینی هستند ، در حالی که بسیاری دیگر از متخصصان روانشناسی دانش خود را از رفتار انسان در زمینه های مختلف از اقتصاد گرفته تا ورزش تا طراحی بیمارستان به کار می گیرند.
روانشناسی هم برای درک ماهیت انسان و هم برای کمک به افراد مشکل دار برای حل معضلات خود تلاش می کند تا تأثیر نسبی نیروهای داخلی و نیروهای بیرونی را در شکل دهی به هرگونه رفتار بسنجید. تأثیرات درونی که مورد توجه قرار می گیرد ، از ژن ها و خلق و خو یا تنوع سیستم عصبی گرفته تا باورها ، خاطرات ، ارزش ها و احساسات متفاوت است.
روابط ، تجربه و ماهیت محیط پیرامون برخی از عوامل خارجی هستند که از خارج بر ما تأثیر می گذارند و رفتارهای فردی و گروهی را شکل می دهند ، اغلب به طریقی که از آگاهی جلوگیری می کند.
فرایندهای اساسی روانشناسی چیست؟
منشأ روانشناسی نه تنها عظیم است ، بلکه بیشتر بر عناصری تمرکز می کند که غنای آن را به تجربه انسان می بخشد. علایق عمده آن عبارتند از:
- احساسات از محبت تا احساس گناه تا انتقام و سایر احساساتی که رفتار انسان را برمی انگیزد
- ادراک ، آگاهی که از طریق حواس پنجگانه ما عمل می کند
- حافظه ، مخزن تجربه ، ما می توانیم به دلخواه احضار کنیم
- یادگیری ، دانش و مهارت هایی که کسب می کنیم و برای استفاده در صورت نیاز در حافظه ذخیره می کنیم
- شناخت ، فرآیندهای ذهنی مربوط به درک جهان و همه چیز در آن
- انگیزه ، تمام خواسته ها و انگیزه هایی که به اعمال و رفتار انسان دامن می زند ، خواه هدف رشد شخصی یا ارتباط باشد یا یک روز در ساحل
- در خواب ، درام ها در سر ما در حال رخ دادن است
- خود ، این حس را دارید که سازمان دهنده منسجم زندگی ذهنی و جسمی خود هستید
- شخصیت ، شیوه های کم و بیش سازگاری که در آن افراد تمایل به تفکر ، احساس و عمل دارند
- پریشانی ، از افسردگی تا وسواس ، از دل شکستگی تا هراس ، از اعتیاد به عدم اعتماد به نفس ، انواع بسیاری از رنج های انسانی که هر چند موقتی ، اما می تواند عملکرد را مختل کند
- و البته مغز و سیستم عصبی که همه را تنظیم می کند.
اصول اساسی روانشناسی چیست؟
آگاهی از پیچیدگی های عملکرد ذهن به طور مداوم در حال تکامل است زیرا ابزارهای جدیدی برای مشاهده واقعی کلمه درون ذهن یا ارزیابی غیر مستقیم عملکردهای آن در دسترس است. با این حال ، برخی از اصول رفتار به خوبی ثابت شده است:
- هدف اصلی هر موجود زنده ،زنده ماندن است. برای این منظور ، مغز به عنوان یک ماشین پیش بینی عمل می کند و به طور مداوم محیط را برای سرنخ هایی در مورد آنچه در آینده خواهد آمد ، اسکن می کند ، بنابراین فرد می تواند برخی از ابزارهای کنترل را اعمال کرده و در امان بماند.
- ذهن با ترجیح خود برای اطمینان نسبت به عدم قطعیت (که باعث می شود ما احساس ناراحتی و اضطراب کنیم) ، بدنبال تشخیص الگوها است – و گاهی اوقات با دیدن آنها در جاهایی که وجود ندارند ، خیلی خوب عمل می کند.
- هنوز هیچ کس به طور قطعی نمی داند که چگونه آگاهی – آگاهی ما از خود و جهان پیرامون – از 3 کیلوگرم کمی بافت در سر ما ناشی می شود ، اما همه شواهد نشان می دهد که ذهن بر روی دو مسیر موازی عمل می کند: یکی با استفاده از آن اطلاعات را جمع آوری می کنیم. آگاهانه ، از طریق تمرکز عمدی توجه ، و دیگری که به طور خودکار اطلاعات را خارج از آگاهی آگاهانه جمع آوری می کند. هر دو به نگرش ها ، باورها ، تصمیم گیری و رفتار کمک می کنند.
- مردم تمایل دارند در برابر تغییر مقاومت کنند زیرا حداقل در ابتدا عدم اطمینان ایجاد می کند.
- خواب نه تنها برای سلامت جسمی و رشد بلکه برای حفظ عملکرد روانی ضروری است. این کار پاکسازی مواد زائد از سلول های مغزی ، ایجاد خاطرات بلند مدت و همگام سازی سیستم های بدن را ممکن می سازد که به حفظ ذهن در مسیر کمک می کند.
- ذهن برای تجربه اجتماعی ساخته شده است و انزوا ثبات روانی را تضعیف می کند.
- توسعه در کل طول عمر رخ می دهد ، زیرا مغز در پاسخ به ورزش ، تحریک ذهنی و رژیم غذایی غنی از مواد مغذی ، سلول های عصبی جدیدی ایجاد می کند و بین نورون ها ارتباط ایجاد می کند.
- تولید مثل آنقدر برای زنده ماندن گونه ها ضروری است که بسیاری از فعالیتها و رفتارهای ذهنی مربوط به رابطه جنسی برای رفع این نیاز در سیستم عصبی از قبل برنامه ریزی شده است.
- ذهن می تواند به طرق مختلف گیر کند و باعث ناراحتی قابل توجهی برای خود و دیگران شود.
برخی از یافته های کلیدی روانشناسی چیست؟
یکی از اکتشافات اساسی روانشناسی ، پاسخ مشروط است که زیربنای همه یادگیری است – وسایلی که ما با آن خود را با محیط سازگار می کنیم. در مطالعاتی که برنده جایزه نوبل در سال 1904 شد ، ایوان پاولوف نشان داد که وقتی لحنی (و بعداً صداهای دیگر و دیگر محرک ها) همزمان با ارائه غذا به صدا در می آید ، سگ در نهایت تنها با این صدا ترشح می کند ، زیرا حیوان می آید تا صدا را با رسیدن غذا مرتبط کند. این مطالعات نه تنها به این دلیل که شکل اولیه ای از یادگیری را آشکار می کند ، بلکه به این دلیل که نشان می دهد چگونه می توان فرایندهای روانی نامرئی را مطالعه و اندازه گیری کرد ، قابل توجه است.
از آن زمان ، روانشناسان نشان داده اند که:
- دلبستگی به مراقب در دوران نوزادی و اوایل کودکی به شدت بر توانایی افراد در دستیابی به رشد مطلوب شناختی ، عاطفی و اجتماعی در بزرگسالی تأثیر می گذارد.
- هوش یک ظرفیت ذهنی عمومی است که در بسیاری از حوزه های زندگی عمل می کند.
- تصمیم گیری و نگرش ها دارای سوگیری های زیادی است. مهمترین آنها تمایل به بیش از حد تخمین زدن این است که چقدر ما ، به جای موقعیتها یا محیط ها ، مسئول نتیجه یک رویداد هستیم – خطای انتسابی اساسی.
- افسردگی عمدتاً به این دلیل بوجود می آید که مغز دارای تعصب داخلی نسبت به اطلاعات منفی است که سریعتر ، قوی تر و پایدارتر از اطلاعات مثبت ثبت می شود. اولویت بندی سریع خطر ، این تعصب به اصطلاح منفی احتمالاً ایجاد شده است تا ما را از خطرات دور نگه دارد ، اگرچه توضیح می دهد که چرا یک کلمه انتقاد اینقدر قدرت ماندگار دارد و تبلیغات سیاسی منفی موثر است.
- درماندگی آموخته شده احساس بیهودگی است که پس از شکست بسیاری از تلاش ها برای فرار از موقعیت منفی و غیرقابل کنترل ایجاد می شود. حتی اگر محرک منفی به پایان برسد ، مردم اغلب این اعتقاد را دارند که هیچ کاری نمی تواند تغییری در آنها ایجاد کند و تلاش خود را متوقف می کنند.
- حافظه یک تصویر فوری و پاک نشدنی از رویدادها نیست بلکه یک خاطره چکش پذیر از وقایع است. خاطرات به طور معمول هر بار که آنها را فرا می خوانیم و بازگو می کنیم ، مورد بازنگری قرار می گیرند و سپس آنها را به محل ذخیره باز می گردانیم.
- کلیشه ها میانبرهای مهمی در تفکر هستند اما دارای معایبی نیز هستند – آنها همچنین به توسعه تعصب کمک می کنند.
تفکر گروهی زمانی اتفاق می افتد که افراد با حسن نیت به صورت گروهی تصمیمات وحشتناکی می گیرند. افراد برای حفظ هماهنگی گروهی یا جلب رضایت دیگران ، مخالفت خود را خفه می کنند. گفته می شود که مسئول جنگ ویتنام ، فاجعه شاتل فضایی چلنجر و گزارش رسانه ها در جریان انتخابات 2016 است.
- استرس یا چالش شرط لازم برای رشد و سازگاری است. استرس مزمن موضوعی متفاوت است که افراد را از نظر جسمی و روحی محدود می کند و برای خنثی سازی اثرات مضر آن نیاز به راهکارهای زیادی دارد.
- نوجوانی و بزرگسالی جوانی بهترین زمان برای بروز ناراحتی های روانی است. از آنجا که انسان می تواند در طیف وسیعی از شرایط به خوبی عمل کند. کودکان به طور خودکار با محیط پرورش اولیه خود سازگار می شوند که ممکن است با حرکت آنها به دنیای وسیع تر ، برای آنها کمتر مفید باشد.
- پلاستیسیته عصبی ، ظرفیت مغز/ذهن برای تغییر شکل خود در پاسخ به تجربه ، ویژگی اصلی سیستم عصبی انسان است و به این معنی است که تغییر همیشه امکان پذیر است.
روانشناسی بالینی چیست؟
روانشناسی بالینی ، کل پایگاه دانش مداوم در حال تغییر رفتار انسان را در درجه اول برای تسکین رنج عاطفی افراد ، خانواده ها و سایر گروه ها و تمایل به رشد و تغییر به کار می گیرد. چه به افراد در هر سنی برای مقابله با آسیب شناسی روانی شدید کمک کنیم و چه تکنیک هایی را برای رفع اضطراب روزمره ارائه دهیم ، روانشناسان بالینی در طیف وسیعی از محیط ها از جمله بیمارستان ها ، دفاتر خصوصی و مدارس و کالج ها تمرین می کنند.
روانشناسان بالینی به طور معمول از بیمار (های) سابقه مشکل و توضیحاتی درباره چگونگی ایجاد اختلال در عملکرد آنها را دعوت می کنند. تشخیص به پزشک کمک می کند تا درمان و خدمات حمایتی مارشال را متمرکز کند که ممکن است در تسکین پریشانی نیز کمک کند. هدف تقریباً این است که درک مسئله را تقویت کرده و مهارت هایی را برای مدیریت انواع تجربه که عملکرد را مختل می کند ، ارائه دهیم.
انواع زیادی از درمان ها با هدف تغییر افکار و رفتارها وجود دارد که روانشناسان برای کمک به بیماران برای بازگرداندن تعادل و حتی رشد به کار می گیرند. رویکردی که امروزه عمیقاً مورد تحقیق و استفاده قرار گرفته است ، رفتار درمانی شناختی ، با یا بدون نوعی مدیتیشن ، برای کمک به افراد برای غلبه بر الگوهای غیر مولد تفکر ، واکنش احساسی و رفتار خود است.
تحقیقات همچنین ارزش تعامل رو در رو-که در اکثر روان درمانی ها ضروری است-را در آرامش سیستم عصبی و ایجاد احساس امنیت ، شرط لازم برای شروع مشکلات مردم ، نشان داده است.
از روانشناسی در کجا استفاده می شود؟
تحصیلات ، به ویژه از پیش دبستانی تا دبیرستان ، به شدت تحت تأثیر یافته های روانشناسی در مورد نحوه یادگیری کودکان ، نقش هوش ، ارزش آزمون و توسعه مهارتهایی مانند حل مسئله و خلاقیت است. بسیاری از مدارس به طور مستقیم از روانشناسان برای ارزیابی توانایی های کودکان و حل مشکلاتی که در محیط مدرسه ظاهر می شود ، استفاده می کنند.
سازمانها به روانشناسی در زمینه های مختلف از انتخاب و آموزش کارکنان تا بهینه سازی بهره وری تا ارتقاء رضایت شغلی و ایجاد محیطهای کار مولد متکی هستند. روانشناسی همچنین پایه و اساس برنامه های مدیریت و رهبری را در اکثر مدارس تجاری فراهم می کند.
روانشناسی قانونی دانش روانشناسی را در مسائل حقوقی ، از اجرای قانون گرفته تا تحقیقات جنایی گرفته تا انتخاب هیئت منصفه ، به کار می گیرد. خطای شهادت شاهدان عینی یکی از یافته های مهم اخیر روانشناسی است که می تواند بر رویه های قضایی تأثیر بگذارد.
اجرای پر مخاطره-چه در زمین بازی و چه در سالن کنسرت- روانشناسانی را جذب می کند که به افراد بسیار ماهر کمک می کنند تا تحت فشار شدید عمل کنند. بسیاری از تیم های ورزشی روانشناسان را به صورت تمام وقت استخدام می کنند تا با بازیکنان کار کنند تا عملکرد خود را به حداکثر برسانند.
ارتش از روانشناسی برای کمک به سربازان برای آماده شدن و بهبودی از استرس های جنگ ، حفظ روحیه و درک استراتژی های دشمن استفاده می کند. روانشناسان نظامی ممکن است علاوه بر تمرین به تحقیق بپردازند.
بسیاری از زیر شاخه های دیگر روانشناسی وجود دارد. به عنوان مثال ، مهندسی و طراحی اقلام از خانه تا تلفن به طور فزاینده ای به دانش شیوه های ارتباط ایمن و سازنده مردم با محیط خود متکی است. روانشناسان عصبی در ارزیابی و غالباً در درمان شرایط مربوط به آسیب یا اختلالات سیستم عصبی مانند سکته مغزی و ADHD تخصص دارند.
روانشناسی تکاملی یک زمینه فرعی است که از دیدگاه منحصر به فردی استفاده می کند. این تمرکز کمتر بر آسیب شناسی روانی و بیشتر بر عملکرد سازگاری افراد با محیط هایی که در آن رشد کرده اند و/یا در حال حاضر در آنها وجود دارد ، متمرکز است.
روانشناسی قضاوت و تصمیم گیری در مورد محدودیت های ذهنی ما حرف های زیادی برای گفتن دارد. با این حال ، اغلب مشکل این است که ما باید با چه چیزی کار کنیم.